
در اولین روزهای سال٢٠١٧ که مشهد بهعنوان «پایتخت فرهنگی جهان اسلام» معرفی شده بود، خبری از تخریب کامل نخستین مهدیه کشور که تخریب آن از یکسال پیش شروع شده بود و با تلاشهای رسانهای و نخبگانی و البته وعده و وعیدهای سازمان میراث فرهنگی مبنیبر اینکه بنا به ثبت آثار ملی رسیده است و خطر تخریب وجود ندارد، مردم و دغدغهمندان هویت شهری را در بهت فروبرد. در جلسهای که بههمت پژوهشکده ثامن برای بررسی و آسیبشناسی تخریب مهدیه مرحوم عابدزاده برگزار شد، نمایندگانی از شهرداری، سازمانهای مردمنهاد، دانشگاهها و سازمان میراث فرهنگی حضور یافتند و به بررسی این موضوع پرداختند که برای جلوگیری از تکرار چنین رخدادهایی چه باید کرد. باوجود دعوت رسمی، نمایندهای از جامعهالمصطفی که ملک مهدیه عابدزاده را در اختیار داشته و آن را تخریب کرده است، در این جلسه حضور نیافت. در ادامه، نظرات وحید جلیلی، معاون فرهنگی شهرداری مشهد را میخوانید.
مهدیه عابدزاده، نماینده معماری خاص جمهوری اسلامی بود
مشکل ما این است که معماری باهویتی که محصول دوره جمهوری اسلامی باشد، نداریم. حتی قاجاریه و پهلوی برای خود و با پارادایم خاص خودشان معماری داشتند. مهدیه عابدزاده و بناهایی که او ساخته میتوانستند نقطه عزیمت معماری جمهوری اسلامی باشند. در دوره رضاخان و از مشروطه به بعد، جدایی بعضی مقولات از هم ازجمله علم و دین، خیلی جدی شد. معماری بناهای عابدزاده نشانهای از تلاش برای تلفیق و نگهداشتن این دو مقوله در کنار هم بود. مرحوم عابدزاده در شرایطی شروع به ساخت این بناها کرد که پارادایم مدرن وارداتی میگفت «علم و دین باید از هم تفکیک شوند» و اتفاقا او در همین موقع در دل حسینیه، مدرسه میسازد و در دل مدرسه، حسینیه. این بناها از این جهت قابلتحلیل هستند و میتوانند الگویی از معماری مبتنیبر منظومه معرفتیفکری جمهوری اسلامی باشند. یکی از آنها از دست رفت؛ بعضی از آنها در معرض خطرند و تعداد دیگری هنوز هستند که امیدواریم نهفقط ازجهت فیزیکی که مفهوم آنها نیز حفظ شوند و مبناهایی که در ساخت آنها رعایت میشده تحلیل شده و درباره آنها رساله دانشگاهی نوشته شود.
همه متهمیم!
واقعیت این است که در این قضیه، همه ما متهمیم. سال گذشته که در همایش متروپلیس به نمایندگی از شهردار در آرژانتین شرکت کردیم، در هر خیابان و مسیری یادبودهایی از هویت تاریخی مردم شهر را میدیدم که حتی کوچکترین میراث باقیمانده مربوط به تاریخ دهههای اخیر خود بود و آنها را حفظ کرده بودند. شاید نگاه ما به تاریخ و میراث فرهنگی غلط است. فکر میکنیم تا ۵٠٠سال نگذرد، مکان یا رویدادی تاریخی محسوب نمیشود. امروز در مشهد میبینیم که محل شهادت شهید هاشمینژاد تبدیل به مرغفروشی شده است. اتفاقات بسیار و حماسههای بزرگی در تاریخ نزدیکی که به سن ما قد میدهد، در این شهر شکل گرفته است. برای این قابهای تاریخی چه کردهایم؟ از مسئولان گرفته تا رسانهها و نخبگان همه باید پاسخ دهند.
کاری کردیم که مغول هم نکرد!
اگر حساسیت نخبگانی که اکنون درمورد مهدیه شکل گرفته، ٢٠سال پیش در مشهد شروع میشد، آن جنایات در اطراف حرم صورت نمیگرفت. هفته پیش در کمیته نامگذاری پارکهای منطقه ثامن، نامهایی پیشنهاد میشد که بههیچعنوان با هویت این بافت سنخیتی نداشت. به شوخی به دوستان گفتم مغول هم این کاری را که ما کردیم، نکرد. مغول که حمله میکرد، همه بافت فیزیکی را نابود میکرد ولی دیگر اسامی را تغییر نمیداد. ما همه را کوبیدیم و هیچ آثاری از آن باقی نگذاشتیم و حتی اسامی را هم میخواهیم از بین ببریم. اسامی هویت این بافت هستند. قصه میراث فرهنگی در مشهد قصه یک ویرانه است. خیلی بیشتر باید تلاش کنیم. تا پارسال که تخریبها شروع شد، هیچکس از بنای عابدزاده یادش نبود. هنوز در کوچهپسکوچههای این شهر، بسیاری از نمادها و نشانهها از هویت و تاریخ و فرهنگ مشهد که در یک فیزیکی تعین پیدا کردهاند، وجود دارند. باید همت کنیم که اینها از دست نروند.
تلاشی که نیاز به حمایت نخبگان دارد
من دو سال پیش به تبریز رفتم و ساختمان شهرداری تبریز را که دیدم. گمان کردم مربوط به دوره قاجار است؛ درحالیکه بنایی تازهساز بود. نمیدانم طی بیست سال گذشته در مشهد چه اتفاقی رخ داده که نسبتبه دیگر شهرهای ایران اینچنین به میراث فرهنگی خود بیاعتناست؛ البته در تمام کشور به میراث و معماری باهویت اعتنا نکردیم و مخصوصا آنچه در معماری اتفاق افتاده با ادعاهای انقلاب اسلامی تناسبی ندارد. مهندسان مملکت را خوردهاند. کاری که ما از سال٩٣ در شهرداری انجام دادیم، تشکیل شورای راهبردی پیوست فرهنگیاجتماعی بود که قرار است این شورا تمام پروژههای مهم شهری را به تهیه پیوست فرهنگیاجتماعی ملزم کند.
میخواهند مشهد را به آنتالیا و شارجه تبدیل کنند
بوروکراسیهای موجود در اکثر سازمانهای فعلی، نوعی اینرسی دربرابر هرگونه تحول مثبت در حوزه معماری شهری دارند که این جز با آگاهیبخشی مداوم به افکار عمومی و با حضور رسانهها و نخبگان پیش نخواهد رفت. بخش مهمی از فاجعه به حوزه نخبگانی برمیگردد. ما چانهزنی از بالا را انجام میدهیم ولی حتما فشاری از بیرون لازم است؛ چراکه شاهد یک جریان بیمنطق در بسیاری از سازمانها ازجمله حوزههای شهرداری هستیم؛ مثلا در چند سال اخیر، صدها میلیارد تومان برای ساخت چند سالن ورزشی در شهر هزینه کردهایم، درحالیکه حتی یک نشانه اسلامی یا ایرانی ندارند. قضیه به بداهت پادشاه لخت است. الان هر حرفی در فضای نخبگانی و رسانهای مطرح شود، میتوانیم در شهرداری آن را پیگیری کنیم. اینگونه نیست که اگر انتقاد و درددلی از جایی بلند شود، با بیاعتنایی از کنارش بگذریم؛ البته چالش خیلی جدی است و نباید گمان کرد جریانی که در طول بیستوپنج سال گذشته این بلا را سر مشهد آورده است، به این راحتی عقبنشینی کند. آنها حتما برای تبدیل پایتخت فرهنگی جهان اسلام به آنتالیا و شارجه دستدوم، طرح و برنامه و انگیزه دارند و با همه توان برای آن کار میکنند. از این طرف هم باید جریانات مردمی و نخبگانی برای مقابله با آن شکل بگیرد.
نگاه اجتماعی به انقلاب اسلامی و اتفاقات بعد از جنگ در مهدیه عابدزاده
مهدیه، نقطه عطفی بهلحاظ تاریخی در سالهای پس از انقلاب نیز بود. اینگونه نبود که فقط در دهه٣٠ اتفاقات تاریخی در آن رخ داده باشد. اولین جلسات هیئت رزمندگان مشهد به شکل خودجوش در مشهد در این مهدیه شکل گرفت. مهدیه ازنظر جهت جریانشناسی تاریخی و نگاه اجتماعی به انقلاب اسلامی و اتفاقات بعد از جنگ نیز مکان قابل ملاحظهای بود که نیازمند کار علمی دراینخصوص است.
ادبیات میراث فرهنگی در ایران، تاخیر فاز دارد
این یک واقعیت است که ادبیات میراث فرهنگی در ایران تاخیر فاز دارد. مهدیه مربوط به ٧٠سال پیش است؛ اما امروز دهه۶٠ جزو میراث فرهنگی و تاریخی محسوب نمیشود. من پیشنهادی را در شورای فرهنگی عمومی استان مطرح کردم. نباید معطل این دوستان ماند. این سازمانها بهاینراحتی حاضر نیستند برای بنای مهدیه به اندازه یک فنجان قاجاری ارزش تاریخی قائل شوند. پیشنهاد من این بود که فراتر از استانداردهای قانونی و رسمی، نخبگان جمع شوند و یک استانداردگذاری نخبگانی انجام دهند و نهضتی دراینخصوص شکل بگیرد. در یک دوره کوتاه سازمانهای مردمنهاد و دانشگاه ورود پیدا کنند، منشوری نوشته شود و براساس آن در هر محله ثروت و میراث فرهنگی آن محله شناسایی و نشانهگذاری شود. چطور بسیج فلج اطفال را ریشهکن کرد؟ ادبیات این مبارزه باید غنیسازی شود؛ چراکه میتواند قدرت تحریک مخاطب عام را زیاد کند. چنیناتفاقی را در مشهد باید سامان دهیم و نخبگان پای آن بمانند. یک حرکت غیردولتی میتواند شکل بگیرد و فشار بیاورد.
دیدگاه ها